حسین امسال من
نمیدونم صفر که تموم میشه اینقدر دوست دارم بیاییم دور هم بشینیم و از امام حسینمون بگیم.. همونی که دیوونگی تو روضههاش بهترین عقلها رو برامون میده! همونی که معرفت یه صفحه کتاب راجع به فقط اصحابش، هزاران مدرک دکترات رو میندازه تو قدیمیترین قفسه کتابخونهها!
بشینیم و بگیم امام حسین امسالمون چطور بود... از اماممون بگیم و مست بشیم؛ و مست بشیم که حرکت کنیم به سمت حسین و حسینی شدن...
دیدین نمایشگاههایی که هر سال راجع به یه موضوع
برگزار میشن؟ ...راجع به امام حسین
و کربلا و قضایای بعدیش هم همش حسم بر اینه خدا منت میذاره
رو سرمون و هر سال یه نمایشگاه برامون از این حسینش و اهل و عیالش راه میندازه
و هر سال یه ذره بهمون میچشونه که ببینین اونیکه میگه
خدا، مثل حسینم بگه خدا! اینو میگن
خدا گفتن!
و اما امام حسین امسال من! ...راستش امسال اینقدر امام حسین
من خدا رو برام عرضه کرد که اصلا بعنوان یک امام توی ذهنم نقش نگرفت...
حسین امسال من اینقدر وسیع بود که نمیتونستم حتی در حد امام با اون وسعت بیکرانش بتونم محدودش کنم.. بعید هم نیست حسینی که برای خدا میاد میدون و برای خدا توی قمار عشقش همه چیش رو میبازه، اثری از خودش بجا نگذاره و توی تمام عالم پخش بشه؛ بیامتداد و بیکرانه...
تنها حسم رو تونستم با این تصویر نشون بدم...
هرچند بازم نشد...

نه.. نه مولا.. فقط این لباس مشکیهامونه که در میاریم وگرنه:
غمت در نهانخانه دل نشیند بنازی که لیلی به محمل نشیند
بنازم به بزم محبت که آنجا گدایی به شاهی مقابل نشیند